كيان جونكيان جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات دوست داشتنی کیان

تولد گلهای قشنگ زندگیم ۱۴۰۱

پسرای عزیزم به وجودتون افتخار می کنم وهزاران روز مثل امروز را برایتان آرزو می کنم عزیزای دل مامان از خدا می خوام که عاقبت بخیر بشید و آرزوهاتون با حکمت خدا یکی باشه خیلی دوستتون دارم و هزاران بار تولدتون مبارک باد ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ...
19 شهريور 1401

جنگل ابر ۱۱شهریور ۱۴۰۱

سلام پسر قشنگم اینم عکسهای دیروز که رفته بودیم جنگل ابر که خیلی بهمون خوش گذشت ️ ️ ️ ️عاشششقتونم عزیزای دلم بودن درکنار تو وبابا و محمد برای من خیلی لذت بخش دوستتون دارم عزیزای دلم ️ ️ ️ ️...
12 شهريور 1401

کارنامه کلاس سوم کیان جونی 1401

کیانم مبارک باشه عزیز دلم عشق و محبت من و بابا همیشه همراه تو مثل همیشه بهت افتخار می کنیم عزیز دلم ❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘😘 عزیز مامان این عکس هایی که تو خرداد 1401 گرفتیم اینم تخم مرغی که امشب خودت درست کردی خیلی خوشمزه شده بود من کلی حال کردم البته قبلا درست میکردی اما با کمک من ولی امشب خودت تنها درست کرده بودی با کلی ادویه و سس خیلی خوشمزه شده بود نفس مامان تو هم مثل داداشی محمد آشپزی رو دوست داری یاد بگیری ومن مثل همیشه خدارو شکر میکنم عاشقتونم عزیزای دل مامان ❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘😘😘 ...
20 خرداد 1401

روز معلم ۱۴۰۱

سلام عزیز مامان این عکس های روز معلم که توسط خانم هفتنی گرفته شده بود و برامون فرستاده شده بود روزی که به تو دوستات خیلی خوش گذشته بود بخصوص که بعد مدتها دوری از مدرسه حالا پیش دوستات بودی بقول خودت حال کردیم اینم هدیه ای که از طرف بچه های کلاس به خانم منتظری داده بودید. هرچند ناقابل اینم گل کاکتوسمون که کلی گل داد فروردین ۱۴۰۱ کیانم تاریخ امروز خیلی باحال بود هشت روز هشت ماه و هشت سال اینم عکس هایی که رفته بودیم خونه خاله جون خیلی به تو شایگان خوش گذشت بخصوص روزی که رفته بودیم پارک ژوراسیک ...
27 ارديبهشت 1401

۲۳اردیبهشت ۱۴۰۱

سلام کیان قشنگم ممنونم از تو بابا و داداشی محمد که شب قشنگی برام ساختید عاشقتونم عزیزای دلم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ وچقدر تو این عکس جای بابا بزرگ خالی بود وعزیز قوت قلبم شد خدایا سایه ی این فرشته مهربون از سرمون کم نکن ❤️❤️❤️❤️❤️ وخدارو شکر می کنم بخاطر وجود عمه و مادر جون که تو غم و شادیهام در کنارم بودن خدایا خودت حافظ ونگهدار شون باش اینم از ۲۳اردیبهشت ۱۴۰۱ که قرار بود ۴نفره برگزار بشه اما دلمون نیومد و عزیز و عمه و مادر جونم به جمعمون اضافه شدند و خیلی اتفاقی دایی جون و زندایی و شایگان هم در کنار مون قرار گرفتند و به تو شایگان خیلی خوش گذشت و کلی حال کرد...
24 ارديبهشت 1401

آسمانی شدن بابا بزرگ

سلام بابای قشنگم بابای دوست داشتنی من. چقد سخت برام نوشتن از نبودنت بابا جونم این همه عجله برا چی بود اخه مگه میشه به فاصله یک هفته مریض بشه و بعد آسمونی بشه بابا آبان ماه همیشه برام قشنگ بود من عاشق پاییز بودم. اول آبان تولدت بود و ۱۹ابان تولد حمید. اما امسال ۱۳ آبان چقد تلخ بود و نحس بابای قشنگم پنج ماه و ۱۷ روز که ندیدمت وقتی صدات نشنیدم نمی دونی چقد دلم تنگ بابا 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 بابا جونم چقد وجودت بهم آرامش میداد بابای خوبم کیان هم مثل من آسمونی شدنت باور نکرده واصلا نمی خواد بیاد و خونه دومت ببینه امروز کلی با خودم جنگیدم تا بتونم این چند خط به یادگار بزارم برای کیان ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت جایت همیشه در دلم درد می...
30 فروردين 1401

کلاس سومی شدن کیان جون

بوی مهر،بوی مهربانی،بوی لبخند،بوی درس و مدرسه وشوق کودکانه در پیاده روها، بوی دفتر ومشق های ناتمام بوی دوستی ومحبت پاییز با خود شور می اورد درختان اماده می شوند تا با شوق، برگهای رنگارنگشان را چون کاغذهای رنگی برسر کودکانی که مشتاقانه به مدرسه می روند بریزد کیان عزیزم کلاس سومی شدنت مبارک باشه عشق مامان هر چند که امسال هم حس وحال خوبی نداشت بخاطر تعطیلی مدارس اما چاره ای نداریم وباید با این شرایط کنار بیاییم امسال بر خلاف پارسال خیلی ناراحتی بخاطر حضوری نبودن مدارس و دو روز فقط حضوری رفتیم یکشنبه وامروز چهارشنبه به مدت یکساعت وقتی اومدم دنبالت خیلی ناراحت بودی که مامان چرا زود اومدی دنبالم وهمش دعا می کنی که مد...
7 مهر 1400

تولد محمدوکیان ۱۴۰۰

دوقلوهای افسانه ای من بدون شک شما بهترین اتفاق زندگی من هستید ومن بهترین لحظات زندگی رو درکنار شما تجربه می‌کنم دنیا دنیا شادی وامید براتون آرزو می کنم تولدتون مبارک نفس های مامان 😘😘😘😘😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بابا جونم عاشقتم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘 عزیزای دلم هزاران بار تولدتون مبارک باشه خیییییلی دوستتون دارم عزیزای دلم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘😘 ...
19 شهريور 1400

خوشحالی کیان ۱۴۰۰/۵/۱۶

سلام کیان عزیزم بالاخره دیروز مغازه مون افتتاح شد دو ماه شاید هم بیشتر طول کشید که کارها جفت وجور بشه وبلاخره دکور هم تموم بشه من ‌بابا ومحمد این آخری ها خسته که نه داغون شده بودیم اما تموم شد ‌خوشحالی وذوق تو وصف نشدنی اینقد ذوق داشتی که حتی روزهایی که ما سه تا برای تمیز کردن چیدن مغازه تو گرم ترین ساعات روز میزدیم بیرون تو هم با ما می اومدی پا به پای ما کار می کردی قربون اون دست های کوچولوت بشم من مامان دلت میخواست مثل داداشی باشی ‌هر کاری که اون می‌کرد تو هم همون کار انجام بدی وقتی نمی تونستی اشک تو چشات حلقه میزد بعضی روزها خیییلی خسته کنند بود بعضی روزها پر استرس اما وجود نازنین تو ‌کارهای با مزه ات خستگی رو از تنمون بیرون می‌...
17 مرداد 1400