كيان جونكيان جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات دوست داشتنی کیان

سفر ٣/٦/٩٧تا١١/٦/٩٧

سلام پسر گل مامان اين عكس اغاز سفر ده روزمون كه همراه يكي از دوستاي خوبمون رفته بوديم كه اونا هم يه پسر شيطون مثل خودت داشتند وچون صبح زود بيدارت كرديم خيلي سرحال بلند شدي وخيلي طول نكشيد كه دوباره تو ماشين خوابت برد وفكر كنم ساعت ده ونيم هم برا صبحانه پياده شديم تو بيدار شدي آلبته تو مثل هميشه روزه اي صبحانه نخوردي فقط تو پارسا شيطوني ميكردين اينجاهم همدان بود كه تقريبا ساعت ١٨رسيديم كه كلي عكس گرفتيم ويه سگ كوچولو تو همين محوطه بود كه خيلي بامزه بود واصلا نميگذاشت عكس بگيريم من كه خيلي ميترسيدم اما تو پارسا اصلا تازه دنبال سگ هم ميكردين وبعداز كمي استراحت رفتيم ارامگاه بابا طاهر اينم عكسهايي كه اونجا گرفتيم...
23 شهريور 1397

تولد گل پسرا ١٨و١٩شهريور ٩٧

پسرم،محمدم تولدت را در حالي تبريك مي گويم كه به تو دلگرمم به تويي كه براي خودت مردي شدي وشمع هاي تولدت را باغرور وسربلندي فوت ميكني .هزاران هزار روز را مانند امروزرابرايت ارزو دارم دوستت دارم عزيز دل مامان .❤️❤️❤️😘😘 جگر گوشه ام كيانم مرد كوچك امروزوبزرگ مرد فردا امروزروز تولد توست به وجودت افتخار مي كنم وهزاران هزار روز مانند امروزرا برايت ارزو دارم دوستت دارم عزيز دلم❤️❤️😘😘 خداروشكر ميكنم كه عمري به دنيا داشتيم و توانستيم باز هم تولد شما دو تا گل خوشگلم را خيلي ساده برگزار كنيم وخداراشاكرم بابت خانواده هاي خوبي كه داريم امسال هم مثل سالهاي گذشت ه عزيز وبابا بزرگ مادر جون وعمه مريم خاله مريم زندايي ها ودايي ها وسانازي تولدت...
19 شهريور 1397

شيطوني ها كيان ٣١/٥/٩٧

سلام پسرم باز براي تو مي نويسم تو عزيز دلم كه هميشه بدون اينكه بداني با وجودت سختيها رابرايم اسان كردي ومرهم دردهايم بودي وباوجودت غصه هايم را فراموش ميكنم .وقتي شادمانه ميخندي وبه يكديگرعشق مي ورزيم دنيا از ان من است.حال كه تو را دارم ديگر از خداي خود چه مي خواهم دلبندم هميشه بخاطروجود نازنينت خداراشاكرم.❤️❤️ عزيز دل مامان هرروز كه ميگذره به داشتنت افتخار ميكنم بزرگ مرد كوچكم شيطوني ها وبي احتياطي هات وحشتناك شده تو همين يكماه گذشته چندين بار مارو راهي اورژانس كردي يك روز كه من نبودم وتو داداشي پيش هم بوديد وقتي از باشگاه برگشتم ديدم بابا هم از سركار اومده وهمه ناراحتن وتو هم مظلوم نشستي گفتم چي شده محمد گفت كه از ميله بارفيكس افتاده ...
1 شهريور 1397

عكس ١٩/٥/٩٧

نازنين پسرم. همين كه تورادارم بهترين هديه دنيا را دارم ديگردربين ستاره ها به دنبال درخشان ترين ستاره ها نيستم درميان گلها به دنبال زيباترين گلها نيستم تو كهكشاني هستي از پرنورترين ستاره ها كودك من روزبه روز بزرگ تَر ميشوي ومن عاشق ترپسرك من ممنونم كه به دنياي من امدي وزندگي را برايم زيباتر از هميشه كردي دوستت دارم نفسم گل پسرم اينم عكسهاي ١٩/٥/٩٧شماست عزيز دلم كه رفته بوديم چشمه علي وتو اردك جونت كلي ابتني كردين وخوش گذروندين عاششششقتم ماماني هزارتا بوس ...
21 مرداد 1397

تعطيلات اخر هفته ٥/٥/٩٧

گل پسرم اينم از عكسهاي ديروز جمعه ٥/٥/٩٧كه با مادر جون وعمه مريم رفته بوديم چشمه علي وبه تو كلي خوش گذشت چون تو اردوگاه يه سويت گرفتم وتا يازده شب اونجا مونديم وتو حسابي بازي كردي راستي ماماني روز قبلش هم برات يه جوجه اردك گرفتيم وتو كلي باهاش بازي كردي وخوش گذروندي عاششششقم چششش قشنگم ...
6 مرداد 1397

٩٧/٥/٢تولد امام رضا

سلام نفس مامان پسر شيطون وبا مزه من كه فوق العاده شيطون شدي وخيبيييييلي به داداشي جونت حسودي ميكني وهمه كارهاي محمد زير نظر داري ديشب هم من وتو بابا رفتيم خونه بابابزرگ كه يه سري بهشون بزنيم ديديم كه اصلا جاي پارك نداريم پارك جلوي خونشون جشن رفتيم يه كم پيش بابا بزرگ وعزيز نشستيم وبعد هم به اصرار تو رفتيم پارك كه به مناسبت ميلاد امام رضا جشن بود وتو كلي حال كردي چون عاشق بدو بدو كردن وبازي وتا ساعت يازده مونديم خيلي شلوغ بود داداشي هم اونجا بود با دوستاش وتو همش ميگي منم ميخوام مثل محمد بزرگ بشم با دوستام بيام پارك ومن برعكس تو اصلا دلم نميخواد زود بزرگ شي اما دنيا نه به حرف من نه تو كار خودش ميكنه ما هم اطاعت ميكنيم حالا بگذريم مه...
3 مرداد 1397

عكس ١٩/٤/٩٧

سلام كيان مامان اين عكس هاي ١٩/٤/٩٧شما وداداشي جونت محمدم ١٥سال وده ماه شده وكيانم ٤سال وده ماه دو قلوهاي افسانه اي من عاشقققققتونم از خدا ميخوام كه عاقبت بخير بشين عزيزاي دلم ...
22 تير 1397

تعطيلات اخرهفته ١٥/٤/٩٧

تعطيلات اخر هفته ١٥/٤/٩٧ گل پسرم اينقد شيطوني وبدو بدو كردي كه همينكه نشستي تو ماشين خوابت برد قربون هيكلت بشه مامان عاشششششششششقتم نفس ...
16 تير 1397

نامه هاي كيان

سلام كيان جونم ،نفسم پسر قشنگم ديروز يعني ١٣/٤/٩٧ من وتو با هم قهر كرديم اخه ماماني خيلي دير ميري جيشتو ميكني هميشه شورتتو خيس ميكني بعد ميگي اخ اخ جيش دارم از صبح كه از خواب پا ميشي تا شب ده تا بيشتر شورت عوض ميكني بخاطر همين هم منم باهات قهر شدم وگفتم تنبيه ميشي خودت مدل تنبيهات ميدوني وقرار شد تلويزيون نبيني اولش كه خودتو مثل گربه شرك مظلوم كردي وگفتي باشه بابا اصلا من هيچي نميبينم خودت ببين منم اخمام گرفتم گفتم باشه تو هم رفتي سراغ حيوونات يه كم بازي كردي وبعد پرتشون كردي وسط خونه بعد كتابات بعد كاغذ رنگيهات ومدادرنگيهات وخلاصه كلي ريخت وپاش كردي منم هيچي بهت نميگفتم چون ميدونستم بايد سرتو به يه چيزي بند كني منم تو اشپزخونه داشتم...
13 تير 1397