كيان جونكيان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات دوست داشتنی کیان

خاطرات ١/٤/٩٧تا٨/٤/٩٧

1397/4/8 15:00
نویسنده : ماماني
493 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان سلام نفسم سلام امروز جمعه ٨/٤/٩٧ وتو مثل هميشه در حال شيطوني كردني والان داري با باباحميدواليبال بازي ميكني البته وسطاش فوتبال هم ميري هد ميزني وبابا كلي ذوق ميكنه اخه بابا خودش فوتباليست خوبي وتو شهر خودمون يكي از فوتباليست هاي خوبي بوده گل قشنگم هفته گذشته با خاله مريم وعزيز وبابابزرگ ودايي مهدي ومرتضي وساناز وعمو

احسان رفته بوديم چشمه علي خيلي گرم بود اما خوش گذشت وتو با شايگان بازي ميكردي وگاهي هم قهر ميكردي اخه شايگان هنوز خيلي كوچولو وهنوز نميتونه با تو بدو بدو كنه برا همين زود از بازي كردن باهاش حوصله ات سر ميرفت واصلا هم نيومدي عكس دسته جمعي بگيري اخر هم ساناز به زور بغلت كرد تا يه عكس ازت بگيريم بازم تو اين عكس زندايي ودايي ها وعزيز نبودن اره گل پسرم بايد بگم كه انرژيت خييييييلي زياد واز بازي سير نميشي اصلا نميدوني خستگي چي اگه يه رو كامل بازي كني خسته نميشي اما اگه بهت بگم أسباب بازيهات جمع كن يا

يه ليوان اب بيار ميگي مامان من اينقد خسته أم همه جونم درد ميكنه بايد به بابا بگم ماساژم بده اخه عاشق ماساژي وبابا هميشه زحمت اين كارو برات ميكشه وبرا هردوتون لذت بخش اره ماماني اتيش پاره خونه تويي وكلا از دست تو نه ما خواب داريم نه خونه مرتب دايم در حال ريخت وپاشي وبلبل زبوني واينقد ناز وشيرين حرف ميزني كه تو اوج عصبانيت نميتونم دعوات كنم خلاصه ماماني من وبابا بهت افتخار ميكنيم وتو داداشي باعث ارامش من وبابايد خيييييييلي دوست دارم ومثل هميشه از خدا ميخوام عاقبت بخير بشيد

اينم شايگان كه خيلي بامزه وخواستني

اينم عكسي كه به زور ازت گرفتيم

اينجا هم بهت باج داديم كه تو گوشي بابا بازي بريزي

خوب گلم اينم از خاطرات دوتا جمعه واينو بگم كه هنوز داري با بابا بازي ميكني دلم برا بابا ميسوزه تازه الان داري بهش ميگي بابا چقد بي حالي پاشو برو صورتتو بشور تا سرحال بشي يعني عاششششق اين زبونتم الان بهتر كه منم زودتر مطالب تموم كنم به دادبابا برسم خوب نفسم تا خاطره بعدي خدا نگهدار عاششششششقتم ماماني

پسندها (3)

نظرات (1)

sarasara
9 تیر 97 9:58
پسرا خیلی شیطونن اخه
ماماني
پاسخ
سلام  ببخشيد دير جواب دادم اره واقعا همينطور بازم ممنون