سلام نفس مامان ميخوام يه كم از مهد كودك رفتنت برات بنويسم ٤سالت كه تموم شد جون نيمه أولي بودي بايد ميرفتي مهد كه بهش ميگن پيش يك يه روز با هم رفتيم اسمتو نوشتم محيط مهد بهت نشون دادم اصلا خوشت نيومد ولي عاشق خريد كردني وقتي قول خريد كيف ودفتر وچيزاي ديگه رو بهت دادم قبول كردي خلاصه همه لوازم برات گرفتيم وچشم روهم گذاشتيم شد١/٧/٩٦ حاضر شديم تو وداداشي محمد قران بوسيدين بعدش محمد رفت وبعدهم من وتو گريه نكردي تا اينجاي كار همه چي خوب بود جلوي مهد كه رسيديم از ماشين پياده نشدي خلاصه بازور اومدي پايين براتون جشن گرفته بودن جلوي در مهد هم فكر كنم عروسك جناب خان بود كه به همه بچه ها دست ميدادخوش امد ميگفت اما تو محكم دست منو چسبيده بودي گر...