خاطرات تابستان ۹۹
خدایا
وای خدایا چقدر لبریزم از خوشبختی
ممنون از هدیه هایی که به من بخشیدی
همسری فداکار دلسوز ومهربان
وپسرهای ناز دوست داشتنی
دلم می خواهد هر لحظه بخاطر داشتنشون خدا رو شکر کنم
خدایا بهم ببخششون وبرام حفظشون کن واز چشم بد دورشون کن
کیان نازم وقتی می خندی از ته دل می خندم وهمزمان اشکام سرازیر میشه
هیچ وقت اینقدر خوشحال نبودم
خدایا این سرمایه های زندگی من و برام سلامت نگه دار
الهی امیییییین
۳۰تیرماه باهم رفتیم مدرسه کارنامه ات گرفتیم وبه توپ هم بهت جایزه دادن
عشق مامان رفته ارایشگاه وبه ارایشگرش گفته موهام مدل داداش محمدم بزن 😂😂😂😂😘😘😘😘😘
کیانم عاشق کشتی کج ودلش میخواد این ورزش ادامه بده همش بهم میگی دلم میخواد جا سینا باشم 😅😅😅😅
اینم داداشی جون که که ۳۰تیرماه بعد کلی بگیر بکش بخاطر برگزار شدن یا نشدن کنکور
که بالاخره برگزار شد وداداشی رفت امتحان داد انشاالله که قبول بشه من که براش خیلی دعا میکنم
خوب اینم عکسهایی که ۳۱تیرماه رفتیم جنگل گلوگاه البته با ترس ولرز وکلی مایع ضد عفونی که شانس ما شلوغ نبود فقط اطراف ما دو سه تا خانواده بودن که با ما خیلی فاصله داشتن وخدایش خیلی حال وهوامون عوض شد
بخصوص چیدن تمشک جنگلی ها کلا این چند ساعتی که بیرون بودیم خیلی خوب بود خدا کنه که شر این ویروس لعنتی کنده بشه وهمه دنیا یه نفس راحت بکشن الهی امین
کیان قشنگم اینم خاطرات این دو ماه که روزهای بسیار کسل کننده ای رو پشت سر گذاشتیم البته پر استرس فکر کنم که باید بهش عادت کنیم چون اینطور که معلوم باید به این ویروس عادت کنیم روش زندگیمون عوض کنیم
و الان که دارم این مطالب می نویسنده ۸شهریور ماه ۹۹که مصادف شده با نهم محرم تاسوعا که واقعا حال وهوای عجیبی است وما باز هم بخاطر این کرونا لعنتی اصلا بیرون نرفتیم فقط در حد یه دور زدن با ماشین وجاهایی که مداحی بود اندازه چند دقیقه تو ماشین نشستیم مداحی گوش کردیم انشاالله که خود آقا امام حسین حافظ ونکهداره همه ی بچه های دنیا باشه نگهداری شما دوتا گل خوشگل زندگی من وبابا هم باشه واعاقبت بخیر بشین الهی
خوب اینم محمد علی کوچولو که مثل تو داداشی شهریوری پسر محسن عمو
چهارمین نتیجه خانواده پدری