خوشحالی کیان ۱۴۰۰/۵/۱۶
سلام کیان عزیزم بالاخره دیروز مغازه مون افتتاح شد دو ماه شاید هم بیشتر طول کشید که کارها جفت وجور بشه وبلاخره دکور هم تموم بشه من بابا ومحمد این آخری ها خسته که نه داغون شده بودیم اما تموم شد خوشحالی وذوق تو وصف نشدنی اینقد ذوق داشتی که حتی روزهایی که ما سه تا برای تمیز کردن چیدن مغازه تو گرم ترین ساعات روز میزدیم بیرون تو هم با ما می اومدی پا به پای ما کار می کردی
قربون اون دست های کوچولوت بشم من مامان دلت میخواست مثل داداشی باشی هر کاری که اون میکرد تو هم همون کار انجام بدی وقتی نمی تونستی اشک تو چشات حلقه میزد بعضی روزها خیییلی خسته کنند بود بعضی روزها پر استرس اما وجود نازنین تو کارهای با مزه ات خستگی رو از تنمون بیرون میکرد من مثل همیشه به وجود تو داداشی محمد افتخار میکنم وخدا را شکر می کنم بخاطر داشتن گل های زیبایی چون شما الهی که چشم بد ازتون دور باشه و عاقبت بخیر بشید عاشششششششقتونم نفس های مامان 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️